هوش مصنوعی: شاعر در این متن از ناتوانی، درد عشق، و انتظار برای کمک سخن می‌گوید. او احساس می‌کند که مانند تیری از دل مجروحش بیرون می‌آید و قوت برخاستن ندارد. عشق و خیال معشوق، او را آشفته کرده و از ترس و وحشت، دستش می‌لرزد. در نهایت، او به گوشه‌گیری پناه می‌برد و منتظر همتی برای نجات است.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند درد عشق و ناتوانی نیاز به درک بالاتری از احساسات انسانی دارد.

شمارهٔ ۸۱۸

بس که گشتم ناتوان، هرگه صفیری می کشم
از دل مجروح، پنداری که تیری می کشم

چون سبوی می، ندارم قوت برخاستن
دست بر سر، انتظار دستگیری می کشم

از خیال روی او شد پیرهن خوشبو مرا
همچو گل کی منت مشک و عبیری می کشم

چون کنم اصلاح کار عشق، از وحشت مرا
دست می لرزد که خار از پای شیری می کشم

گوشه ای خواهم چو خال ابروی خوبان سلیم
انتظار همتی از گوشه گیری می کشم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۱۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.