هوش مصنوعی: شاعر در این متن بیان می‌کند که از روزگار تنها وصال یار را می‌خواهد و به زیبایی‌های ظاهری مانند لاله و گل علاقه‌ای ندارد، بلکه طراوت و تازگی را ترجیح می‌دهد. او از آرزوهای خود جز زیان چیزی عایدش نشده و تنها نور و باد بهار را طلب می‌کند. شاعر همچنین به الفت با موج دریا اشاره می‌کند و در پایان، وفاداری و مزد کار را خواستار است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عاشقانه و فلسفی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی بیشتری نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۸۱۹

ز من مپرس چه از روزگار می خواهم
چه چیز دارد، ازو وصل یار می خواهم

ز لاله و گل این باغ، ساده لوح ترم
که من طراوت ابر از غبار می خواهم

بجز زیان چه رسد ز آرزوی خویش مرا
گل چراغم و باد بهار می خواهم

درین محیط چنان الفتی ست با موجم
که تا سفینه ز چوب چنار می خواهم

مگو سلیم تو از من چه چیز می خواهی
وفاست کار من و مزدکار می خواهم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۱۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.