۱۶۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۵۰

سرم از داغ سودا، باغ زاغان
دلم درهم چو کار بی دماغان

خورم می از سفالین ساغر خود
به طاق ابروی زرین ایاغان

مپرس از ما که گمنامان عشقیم
چه می جویی سراغ بی سراغان

به وقت انتقام، از مهربانی
کنم با گل، سر دشمن چراغان

نسیم گل سلیم از بخت ناساز
نمی سازد به ما خونین دماغان
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۴۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۵۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.