۱۷۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۵۳

چه آب و خاک و چه نیکویی سرشت است این
سبوی باده نگویم، گل بهشت است این

بنای عیش به میخانه می نهد دوران
وگرنه هر خم می را به سر چه خشت است این

به سجده سر چو نهی، ترک سر کن ای زاهد
نه مسجد است، غلط کرده ای، کنشت است این

به حیرتم که دلم زنده چون کباب شده ست
اگر غلط نکنم، طایر بهشت است این

سلیم، نامه ی او را ز بس نهم بر سر
گمان بری که مرا خط سرنوشت است این
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۵۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۵۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.