۱۸۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۶۱

آینه در دست گیر و یاد حیرانی بکن
طره ی خود را ببین، فکر پریشانی بکن

ما ز حال خویش چشم از دشمنی پوشیده ایم
گر تو سر را دوست داری، فکر سامانی بکن

این زمان خود راحتی داری، ز عریانی منال
چون شوی گلچین باغی، فکر دامانی بکن

چون غزال وحشی از معموره مجنون می رمد
گر تو هم دیوانه ای، سیر بیابانی بکن

فصل گل بگذشت، بگذر جانب گلشن سلیم
گر نچینی گل، تماشای گلستانی بکن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۶۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.