۱۷۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۶۹

ز دست ساقی، تا کی پیاله نوشیدن؟
خوش است گل زگلستان به دست خود چیدن

لطیفه ی ست که در کار ناصحان از ماست
چوگل شدن همه تن گوش و حرف نشنیدن

کجاست ساقی مستان در انجمن، تا چند
عبث نشستن و بر روی یکدگر دیدن

گناه بنده خوش آید کریم مفلس را
که هیچ چیز ندارد برای بخشیدن

نگاه دار خدایا ز خست دزدی
که ننگ مرد بود سر ز تیغ دزدیدن

سلیم رنجش اغیار را مضایقه نیست
ولی کسی نتواند ز دوست رنجیدن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۶۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۷۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.