۱۷۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۷۲

ای جرس، سوی سفر هر لحظه آوازم مکن
بی پر و بالم، عبث تکلیف پروازم مکن

چون گره، سررشته ی عمرم به دست بستگی ست
دشمن من گر نه ای، از دوستی بازم مکن

کرد رسوا این می مردآزما منصور را
راز خود با من مگو ای عشق، غمازم مکن

در قفای رهروان فریاد کردن شرط نیست
د بیابان جنون ای خضر آوازم مکن

صیقل دل، صحبت آزادگان باشد سلیم
جز به چوب بید چون آیینه پردازم مکن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۷۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۷۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.