۱۸۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۷۳

ز عمر رفته چه نقصان به کامرانی من
بود شکوفه ی پیری، گل جوانی من

چو تب مفارقت از من گزید، می میرم
که آتش است چو شمع آب زندگانی من

چمن به باد خزان داده ام، نمانده گلی
به غیر آبله در دست باغبانی من

مرا به گلشن وصلت رسانده، نیست عبث
به بال خویش چو طاووس، گلفشانی من

ز عمر تلخ، پشیمان شدم ز آب حیات
نصیب خضر رهم باد، زندگانی من!

سلیم، خون مرا می خورد چو آب آن گل
نتیجه ی عجبی داد باغبانی من
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۷۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۷۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.