هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از عشق و دلباختگی سخن میگوید و از همراهی دل و جان با معشوق میسراید. او از بیقراری و سرگشتگی عاشقانه، زیباییهای طبیعت و مستی ناشی از شراب و نگاه ساقی میگوید. شعر پر از تصاویر شاعرانه مانند زلف معشوق، گلستان، و بادهای بیابان است.
رده سنی:
15+
مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعارههای شاعرانه ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، اشارههای غیرمستقیم به مستی و عشق زمینی مناسب سنین بالاتر است.
شمارهٔ ۸۸۶
دل چو می رفت سوی زلف تو، شد جان همراه
به ره هند شدند این دو پریشان همراه
اولین گام به ره ماند چو میل فرسنگ
گردبادی که مرا شد به بیابان همراه
دل دیوانه ی ما فصل گل از عریانی
نه گریبان به چمن برد و نه دامان همراه
از رخ ساقی و چشم تر من مستان را
همه جا ابر رفیق است و گلستان همراه
چه خوشی باشدم از سیر گل و لاله سلیم؟
گر نباشد به من آن سرو خرامان همراه
به ره هند شدند این دو پریشان همراه
اولین گام به ره ماند چو میل فرسنگ
گردبادی که مرا شد به بیابان همراه
دل دیوانه ی ما فصل گل از عریانی
نه گریبان به چمن برد و نه دامان همراه
از رخ ساقی و چشم تر من مستان را
همه جا ابر رفیق است و گلستان همراه
چه خوشی باشدم از سیر گل و لاله سلیم؟
گر نباشد به من آن سرو خرامان همراه
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۸۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۸۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.