۱۵۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۹۰

ساقی خمار دارم، یک ساغر دگر ده
آبی بر آتشم زن، پیمانه بیشتر ده

با ناله های مستان سامان گریه بیش است
در ماتم عزیزان، جامی به نوحه گر ده

در مذهب مروت، عاجزکشی حرام است
مرغی که پر ندارد، از دام خویش سر ده

از خواری وطن به، آوارگی غربت
یا رحم کن به حالم، یا رخصت سفر ده

ایزد نداده هیچش سامان خودنمایی
از زلف خویش بستان مویی به آن کمر ده

چون گل سلیم ما را آیینه بر نفس دار
از خویش رفتگانیم، ما را ز ما خبر ده
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۸۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۹۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.