۲۰۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۰۸

شراب ای گل رعنا نهفته چند کشی
پیاله نوشی و لب را به آب قند کشی

بنوش جامی و چون گل شکفته شو، تا چند
چو غنچه دامن لب را زنوشخند کشی؟

ز مومیایی می ای شکسته دل مگذر
چه لازم است که ناز شکسته بند کشی

گرت به چشم بد روزگار افتد کار
به چشم، سرمه ز خاکستر سپند کشی

کمان وصل بتان را ز موم ساخته اند
عبث کباده ی خمیازه تا به چند کشی

سلیم در چمنی مشکل است سرکردن
که ناله ای نتوانی ز دل بلند کشی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۰۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۰۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.