هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از درد و رنج عشق و جدایی می‌گوید. او خود را مانند تیغی در معرکه‌ای توصیف می‌کند که تنها زبان دارد و نه آهی و نه فغانی. شاعر از شکوه و عظمت معشوق سخن می‌گوید و خود را در برابر آن خاموش و درمانده می‌بیند. او از سودای گل و باغ عشق می‌گوید و خود را مانند شمعی می‌داند که بر سر خود برگ خزان می‌زند. در نهایت، شاعر از دیوانگی و سرگشتگی خود در بیابان عشق سخن می‌گوید و از پیچ و تاب‌های روحی خود در آرزوی وصال معشوق.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و روحی است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۹۲۲

در دعوی عشق تو نه آهی، نه فغانی
چون تیغ درین معرکه ماییم و زبانی

می آید و دارد ز پی جان اسیران
چین در خم ابرو، چو خدنگی به کمانی

خاموش ازان گشته ام از شکوه که دارم
همچون گره ابروی او قفل زبانی

سودای گلم نیست، همان به که ازین باغ
چون شمع زنم بر سر خود برگ خزانی

در بادیه گیرد خبر از مجمع طفلان
دیوانه ز هر قافله ی ریگ روانی

بر خود چه سلیم از پی هیچ این همه پیچم
مویی شدم از آرزوی موی میانی
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۲۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.