۲۰۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۳

غمش گرم تپش گه شعله آسا می کند ما را
گهی بی دست و پا چون موج دریا می کند ما را

چنان در پردهٔ خاموشی ایم از دیده ها پنهان
که آواز شکست رنگ پیدا می کند ما را

زهم پروازی عنقا نبستم طرفی از عزلت
به گمنامی چو خود مشهور دنیا می کند ما را

براه کعبهٔ شوقت فغان از دل تپیدنها
که مانند جرس هر لحظه رسوا می کند ما را

زخود بیگانه یابم خویش را تا به خودم، جویا!‏
بنازم بیخودیها را که از ما می کند ما را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.