۱۸۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۷

چشم بستن شمع سان بیتاب می سازد مرا
ور به رخسارت گشایم آب می سازد مرا

آتش رخسار او نگذاشت در چشمم نمی
با وجود آنکه هر دم آب می سازد مرا

صندل درد سرم، از درد می سامان مکن!‏
من که مخمورم شراب ناب می سازد مرا

گر توانم کردن از خود پهلوی همت تهی
آسمان با سرکشی محراب می سازد مرا

با وجود آنکه جویا در گداز حیرتم
لذت سر گشتگی گرداب می سازد مرا
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.