۱۴۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۲

میانش نیست از جوش نزاکت در نظر پیدا
بود چون معنی از مصرع زقد او کمر پیدا

ندارم آگهی از حال دل لیک اینقدر دانم
که گاهی می شود در دود آهم چون شرر پیدا

نهان از خلق بر دوش سبک روحی بود سیرم
نباشد همچو رنگم در پریدن بال و پر پیدا

چو شمعی کز شکاف پردهٔ فانوش بنماید
بود از رخنه های سینه ام داغ جگر پیدا

مجو در رفتن از خود نقش پا آزاد مردان را
نباشد از سبک سیران این وادی اثر پیدا

به پاس عزت خود سعی کن تا معتبر کردی
به قدر آبرو جویا کند قیمت گهر پیدا
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.