هوش مصنوعی:
این شعر عرفانی از مولانا بیانگر مفاهیمی مانند رهایی از خود، عشق، و تناقضهای درونی است. شیخ درگیر با خویشتن و عمامه (نماد تعلقات دنیوی) است، در حالی که شاعر خود را مانند گلی میداند که جامهای از خود ساخته است. همچنین، اشارهای به رنج عشاق و گرایش زاهد به گرمی و شور دارد.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در شعر برای درک و تجزیهوتحلیل، به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی نیاز دارد. همچنین، برخی از اشارات مانند 'دست در خون میزنی' ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامناسب باشد.
شمارهٔ ۹۳
گرم دارد شیخ ما با خویشتن هنگامه را
کی بود از خود رهایی بستهٔ عمامه را
کسوت عریان تنی را مخترع طبع من است
من چو گل از خود برون آورده ام این جامه را
نامهٔ پیچیدهٔ عشاق زخم بسته است
دست در خون می زنی گر واکنی این نامه را
بسکه رفتم در سخن از من اثر باقی نماند
جمله تن صرف زبان می گردد آخر خامه را
کی ز دوزخ می شود راضی دلش جویا به خلد
بسکه زاهد دوست دارد گرمی هنگامه را
کی بود از خود رهایی بستهٔ عمامه را
کسوت عریان تنی را مخترع طبع من است
من چو گل از خود برون آورده ام این جامه را
نامهٔ پیچیدهٔ عشاق زخم بسته است
دست در خون می زنی گر واکنی این نامه را
بسکه رفتم در سخن از من اثر باقی نماند
جمله تن صرف زبان می گردد آخر خامه را
کی ز دوزخ می شود راضی دلش جویا به خلد
بسکه زاهد دوست دارد گرمی هنگامه را
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.