هوش مصنوعی: شاعر در این شعر بیان می‌کند که هرگز از فلک آرزوی خود را طلب نمی‌کند، زیرا آبروی خود را مانند گوهر گرانبها حفظ کرده است. او احساس می‌کند که تقدیرش او را مانند سبویی لبریز از شراب می‌کند، حتی اگر مجبور شود گلوی خود را با دو دست فشار دهد. ذهن او همواره پر از عشق معشوق است و هرگز حاضر نیست مانند کدویی توخالی باشد. او حتی حاضر است بهشت را فدا کند تا برای لحظه‌ای بار عشق را بر دوش کشد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌هایی مانند شراب و فشار بر گلو ممکن است نیاز به بلوغ فکری برای تفسیر داشته باشد.

شمارهٔ ۹۹

از فلک هرگز نخواهم آرزوی خویش را
در گره دارم چو گوهر آبروی خویش را

قسمتم لبریز صهبا می کند همچون سبو
گر فشارم با دو دست خود گلوی خویش را

نیست هرگز خالی از سودای عشق او سرم
کی تهی از مغز می سازم کدوی خویش را

پشت بر دیوار جنت می دهم جویا اگر
جا دهم یکدم به دوش خود کدوی خویش را
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.