۱۶۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۸

ره عشق است و نبود خاطر خرسند باب اینجا
به یک لبخند از خود می رود دل چون حباب اینجا

زداید غم به هیچ از سینه فیض دشت پیمایی
گره از دل گشاید ناخن موج سراب اینجا

ز فیض درد عشقش بیشتر دل بهره بردارد
شکستن را نشاید غیر فرد انتخاب اینجا

سحر موجی است کز دریای عشق افتاده بر ساحل
گهر را مهرهٔ گل بشمرد هر قطره آب اینجا

ز خون دل به بزم ما شمیم یار می آید
گلاب ناب می گیرند از اشک کباب اینجا

چو بردارد نقاب از چهرهٔ خود عقل می بازد
فلاطون گشته جویا ملزم از روی کتاب اینجا
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.