۲۰۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۳۷

نادیدن جمال تو مشکل بود مرا
مژگان بهم زدن تپش دل بود مرا

آهی که سرکشد ز لبم شاخ سنبلی ست
از بسکه دل به زلف تو مایل بود مرا

همچون حباب در رفتن ز خویشتن
گام نخست دامن منزل بود مرا

تا کی توان کشید ترش رویی سحاب
در دیده هر صدف کف سائل بود مرا

کو نیم قطره خون که نثار رهش کنم
خجلت ز دست و بازوی قاتل بود مرا

در سینه دل ز فیض تو لای اهل بیت
جویا به از هزار حمایل بود مرا
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.