۱۵۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۷۶

رفتن زخود به دشت جنون هادی من است
طومار آه محضر آزادی من است

از جوش درد منبع غم های عالمم
هر دل که در فغان شده فریادی من است

طرح مرا زمانه ز رنگ پریده ریخت
عنقا خراب رشک ز آبادی من است

صد کوه قاف را کند از جا چو پرکاه
آنجا که زور بازوی فرهادی من است

جویا محیط عالم امکان بود دلم
در رقص خوشدلی فلک از شادی من است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.