۱۵۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۷۷

آرامم از خط تو رمیدن گرفته است
تا نکهت بهار دمیدن گرفته است

خون دلم ز پنجهٔ مژگان به راه او
دامان انتظار چکیدن گرفته است

صهبا به بزم تا نرسیده است نارس است
می در پیاله رنگ رسیدن گرفته است

وحشت مرا رساند به سر منزل وصال
آن صید را دلم ز رمیدن گرفته است

از فیض آبیاری می لاله های رنگ
جویا به باغ حسن دمیدن گرفته است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.