۱۴۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۹۷

دل را گشاد کار ز فیض دماغ ماست
این قفل را کلید ز خط ایاغ ماست

پاشیدن از خجالت رخسار او به خاک
طور نیازپاشی گلهای باغ ماست

ارواح قدسیان دم پروانگی زنند
در محفلی که روشنی اش از چراغ ماست

در خون نشسته لاله صفت برگ برگ گل
از رشک لخت لخت دل داغ داغ ماست

هر قطرهٔ سرشک جگر گوشهٔ دلست
آن گوهر است اشک که چشم و چراغ ماست

باشد برون ز عالم هستی دیار ما
جویا کسی که رفت ز خود در سراغ ماست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.