۱۳۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۰۹

در زنگ ابر هر قدر آیینه هواست
چشم و دل صراحی و پیمانه را صفاست

روشن ز شمع بزم بود اهل دید را
کاخر به چشم می رود آنکس که خودنماست

خواهی به مدعا رسی از مدعا گذر
زشت است مدعای تو گر ترک مدعاست

ناحق به خاک ریخته ای خون عیش را
قاضی میان ما و تو ای محتسب، خداست!‏

جویا فریب چشم سخنگوی او مخور
کس از زبان آن مژه نشنیده است راست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.