۱۳۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۱۰

شکست رنگ نگارم شد از شراب درست
که ناتمامی ماه است زآفتاب درست

به بزم باده پرستان منم که همچو حباب
سبوی خویش برون آورم ز آب درست

به رنگ و بوی جهان دل مده که گردیده است
نظام عالم امکان ز انقلاب درست

مرا عمارت حال خراب کن ساقی
شود شکست دلم از شراب ناب درست

به قصد زینت رو، رو به روی آینه شو!‏
که بی مقابله کی می شود کتاب درست

به خویش پیچد از آنرو دل شکسته که شد
شکست زلف سیاهش به پیچ و تاب درست

چنان کنند تغافل به کار ما جویا
که نشنویم ز کهسار هم جواب درست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.