هوش مصنوعی: شاعر در این متن از سفرهای خود در سراسر جهان و تجربیاتش با مردم مختلف می‌گوید. او از مشاهده‌ی نیکی‌ها و فضایل مردمان شیراز و تأثیر آن‌ها بر خود سخن می‌گوید. سپس به توصیف ده دروازه‌ی تربیت و اخلاق می‌پردازد که شامل عدل، احسان، عشق، تواضع، رضا، قناعت، تربیت، شکر، توبه و مناجات است. در پایان، شاعر از ارزش سخنان شیرین و معنوی بیش از مادیات سخن می‌گوید و از خواننده می‌خواهد که به جای عیب‌جویی، به کارهای نیک بپردازد.
رده سنی: 15+ این متن حاوی مفاهیم عمیق اخلاقی، فلسفی و معنوی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده‌ی ادبی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

در سبب نظم کتاب

در اقصای گیتی بگشتم بسی
بسر بردم ایام با هر کسی

تمتع به هر گوشه‌ای یافتم
ز هر خرمنی خوشه‌ای یافتم

چو پاکان شیراز، خاکی نهاد
ندیدم که رحمت بر این خاک باد

تولای مردان این پاک بوم
برانگیختم خاطر از شام و روم

دریغ آمدم زان همه بوستان
تهیدست رفتن سوی دوستان

بدل گفتم از مصر قند آورند
بر دوستان ارمغانی برند

مرا گر تهی بود از آن قند دست
سخنهای شیرین‌تر از قند هست

نه قندی که مردم بصورت خورند
که ارباب معنی به کاغذ برند

چو این کاخ دولت بپرداختم
بر او ده در از تربیت ساختم

یکی باب عدل است و تدبیر و رای
نگهبانی خلق و ترس خدای

دوم باب احسان نهادم اساس
که منعم کند فضل حق را سپاس

سوم باب عشق است و مستی و شور
نه عشقی که بندند بر خود بزور

چهارم تواضع، رضا پنجمین
ششم ذکر مرد قناعت گزین

به هفتم در از عالم تربیت
به هشتم در از شکر بر عافیت

نهم باب توبه است و راه صواب
دهم در مناجات و ختم کتاب

به روز همایون و سال سعید
به تاریخ فرخ میان دو عید

ز ششصد فزون بود پنجاه و پنج
که پر در شد این نامبردار گنج

بمانده‌ست با دامنی گوهرم
هنوز از خجالت سر اندر برم

که در بحر لؤلؤ صدف نیز هست
درخت بلندست در باغ و پست

الا ای هنرمند پاکیزه خوی
هنرمند نشنیده‌ام عیب جوی

قبا گر حریرست و گر پرنیان
بناچار حشوش بود در میان

تو گر پرنیانی نیابی مجوش
کرم کار فرمای و حشوم بپوش

ننازم به سرمایهٔ فضل خویش
به دریوزه آورده‌ام دست پیش

شنیدم که در روز امید و بیم
بدان را به نیکان ببخشد کریم

تو نیز ار بدی بینیم در سخن
به خلق جهان آفرین کار کن

چو بیتی پسند آیدت از هزار
به مردی که دست از تعنت بدار

همانا که در پارس انشای من
چو مشک است کم قیمت اندر ختن

چو بانگ دهل هولم از دور بود
به غیبت درم عیب مستور بود

گل آورد سعدی سوی بوستان
بشوخی و فلفل به هندوستان

چو خرما به شیرینی اندوده پوست
چو بازش کنی استخوانی در اوست
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۳۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:فی نعت سید المرسلین علیه الصلوة و السلام
گوهر بعدی:ابوبکر بن سعد بن زنگی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.