هوش مصنوعی: این متن شعری است که از عشق و مستی، سرگشتگی و بی‌قراری، و نابسامانی جهان سخن می‌گوید. شاعر از عشق و مستی چشمان معشوق، سرگشتگی خود در راه عشق، و بی‌نظمی چرخ و فلک می‌گوید و احساس می‌کند که حتی آسمان نیز از بی‌چارگی سرگشته است.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه، همراه با استفاده از استعاره‌های پیچیده، ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، مضامین سرگشتگی و حسرت نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۲۲۳

می کند چشم تو تا بیخود ز ساغر گشته است
آنقدر مستی که مژگان هم از او برگشته است

در ره شوق تو از بس پر برون آورده است
نامه ام مستغنی از بال کبوتر گشته است

کارهای چرخ از بس بی نظام افتاده است
آسمانها گوییا اوراق ابتر گشته است

چون توانم گرد دل را منع کلفت از غمش
شیشه افلاک از آهم مکدر گشته است

چارهٔ سرگشتگی ها را مجوی از آسمان
چون تو جویا او هم از بیچارگی سرگشته است
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۲۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۲۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.