۱۶۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۲۸

دل که کارش با کریم افتاده در فرخندگی است
زانکه بیشک پیشهٔ اهل کرم بخشندگی است

سربلندی اهل عالم را ز سر افکندگی است
باعث آزادی ارباب دنیا بندگی است

زندهٔ جاوید سازد مرد را درد طلب
چون نفس در راه حق بگداخت آب زندگی است

می دهد دیوانگی از حبس تکلیف نجات
تا بود برجا گریبان تو طوق بندگی است

گلستان را نیست پیش عارضش رنگ قبول
گر فروزان است رخسار گل از شرمندگی است

می توان از راست بازی گوی نیکویی ربود
باخته است آن کس که کار و پیشه اش با زندگی است

در حریم اهل دل جویا فنا را راه نیست
محرم اسرار حق را منصب پایندگی است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۲۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.