۱۸۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۲۹

صفای پیکرت آئینه دار مهتاب است
گل از رخ تو حیب و کنار مهتاب است

چمن چمن گل رنگ است بی تو در پرواز
بیا که موسم جوش بهار مهتاب است

بیا و جوش گلستان فیض را دریاب
گل پیاله به بزم بهار مهتاب است

به چشم کم منگر فیض ظلمت شب را
که نور دیدهٔ شب زنده دار مهتاب است

شبی شراب گل عیش چین ز جلوهٔ ما
که آبی آمده بر روی کار مهتاب است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۲۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.