هوش مصنوعی: این متن شعری است که درد و رنج عاشق در فراق یار را بیان می‌کند. شاعر از اشک‌هایش در غم دوری معشوق می‌گوید، از رسوایی عشقش سخن می‌راند و اضطراب و بی‌قراری دلش را توصیف می‌کند. او از بیداد چشم معشوق شکایت دارد و حسرت دیدارش را در قالب اشک‌هایی که از میانش می‌ریزد، به تصویر می‌کشد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه‌ای است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های ادبی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

شمارهٔ ۲۴۸

گرنه اشک از دیده در هجران یار افتاده است
گوهر است اما زچشم اعتبار افتاده است

دوختم تا چشم خواهش بر گل رخسار یار
بخیهٔ رسوایی ام بر روی کار افتاده است

نقش پا در اضطراب از شوخی رفتار اوست
یا دل است این کز پی او بی قرار افتاده است

شکر کز بیداد چشم او چنین افتاده ام
وای بر بی طالعی کز چشم یار افتاده است

می نماید تیغ مژگان تو لنگردار تر
باده پیما باش چشمت در خمار افتاده است

بیشتر بی طاقتم جویا ز یاد آن کمر
اشک حسرت زان میانم بر کنار افتاده است
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۴۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۴۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.