۱۹۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۵۰

شد شباب و جسم غم فرسوده با ما مانده است
شاه رفت و گردی از دنبال برجا مانده است

تا اثر در روزگار از کوه و صحرا مانده است
بر زبانها شهرت شیرین و لیلا مانده است

لاله در صحرا نشان از حال مجنون می دهد
در جهان آوازه اش زین طبل سودا مانده است

دست لطف ساقی کوثر مگر بگشایدش
نامهٔ دل سر به مهر آرزوها مانده است

رشتهٔ بال و پر او قوت ضعف من است
رنگ رویم گر شب وصل تو برجا مانده است

بر زمین ریزد سرشکم رنگ گلزار بهشت
بسکه در دل زان گل رویم تمنا مانده است

گردباد از صورت احوال مجنون گرده ای است
یک خلف زان دودمان جویا به صحرا مانده است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۴۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۵۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.