۱۹۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۵۴

چشمت که ز خون ما شرابی است
دایم پی خان و مان خرابی است

روی تو چو آفتاب پرنور
لعلت گل قند آفتابی است

محو خط تست چشم مستت
این کافر گوییا کتابی است

امروز لباس شاهد می
از شیشهٔ بزم او گلابی است

در عین ظهور، روی مستور
پنهان به نقاب بی حجابی است

از پلک دو چشم تر به رویم
گویی که رباعی سحابی است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۵۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۵۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.