۲۳۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۵۷

در تماشای رخت تاب و توان از ما نیست
در ره شوق به جان تو که جان از نیست

موج را صورت هستی نبود جز دریا
دل مسافر چو شد از سینه زبان از ما نیست

غیر یک بوسه نداریم تمنا زان لعل
آن دو لب نیست گر از ما دو جهان از ما نیست

شمع را شعله زخاموشی جاوید رهاند
گر نباشد سخن عشق زبان از ما نیست

پا به دامان قناعت به توکل بنشین
رفته هر کس ز پی سود و زیان از ما نیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۵۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۵۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.