هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد و رنج عاطفی شدید سخن می‌گوید. او احساس می‌کند که دلش شکسته و اشک‌هایش مانند خون ریخته شده است. تصاویری از جنون، مارهای سیاه و شمع سوخته برای بیان این اندوه عمیق به کار رفته است. شاعر احساس می‌کند که در نگاه معشوق، خود را فراموش کرده و مانند شمعی است که در حال ذوب شدن است.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاطفی و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، تصاویر تاریک و احساسات شدید بیان‌شده نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

شمارهٔ ۲۵۹

باز در جیب و کنارم همه خون ریخته است
اشک، دل را مگر از دیده برون ریخته است

بلدی در ره رفتن زخودم حاجت نیست
همه جا لخت دل افتاده و خون ریخته است

چرخ هم بی سرو پا گرد ره سودا شد
تا فلک بر سر هم بسکه جنون ریخته است

مارهای سیه زلف به خود می پیچد
تا خط پشت لبت رنگ فسون ریخته است

خالی از خویش شدم در دم نظارهٔ او
شمع سانم نگه از دیده برون ریخته است
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۵۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۶۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.