۱۹۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۶۵

به چشم اهل دل آن اشک اعتبار نداشت
که لخت لخت جگر را به روی کار نداشت

کدام شمع در این تیره خاکدان افروخت
که تا سحر به رهش چشم انتظار نداشت

مپرس حاد دل تیره ام که از دم صبح
کدام روز که این آینه غبار نداشت

ز سرو و سوسن و گل داد خودنمایی داد
خوش آب و رنگ تری از تو نوبهار نداشت

به کوه و دشت و چمن طرح سیر افکندم
گلی به رنگ تو امروز روزگار نداشت

نهال آنکه بشد از گداز تن سیراب
چو نخل شمع بجز شعله برگ و بار نداشت

جمیله بود عروس جهان ولی جویا
به چشم اهل نظر رنگ اعتبار نداشت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۶۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۶۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.