هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق و رنجهای دلش سخن میگوید. او از گرمای عشق، شرم، و اندوهی که در دل دارد مینویسد و از تأثیرات عمیق این احساسات بر روح و روان خود یاد میکند. تصاویری مانند سوختن دل، افروختگی چهره از شرم، و جاری شدن اشک مانند سیلاب، همه نشاندهندهی عشقی پرشور و دردناک هستند.
رده سنی:
16+
این متن دارای مضامین عاشقانهی عمیق و احساساتی است که درک آنها به بلوغ عاطفی و تجربهی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و تصاویر شاعرانه ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد.
شمارهٔ ۲۹۶
در دیاری که دلم عاشقی آموخته بود
خوی دل آب و هوایش سوخته بود
پرتو شمع برون رفت چو دود از روزن
بسکه از جوش حیا چهره ات افروخته بود
رفت چون موج به سیلاب رگ ابر بهار
زآنچه امشب مژه از بحر دل اندوخته بود
تا دم از عشق زدم رازدرونم گل کرد
گویی از تار نفس زخم دلم دوخته بود
خوی دل آب و هوایش سوخته بود
پرتو شمع برون رفت چو دود از روزن
بسکه از جوش حیا چهره ات افروخته بود
رفت چون موج به سیلاب رگ ابر بهار
زآنچه امشب مژه از بحر دل اندوخته بود
تا دم از عشق زدم رازدرونم گل کرد
گویی از تار نفس زخم دلم دوخته بود
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۴
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۹۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۹۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.