۲۳۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۱۱

بر آفتاب عارض او خال مشکبوست
یا نافهٔ فتاده زآهوی چشم اوست

یادت بخیر باد که مینای دل مرا
چون غنچه از خیال تو لبریز رنگ و بوست

شوقی ز هر سوی بدلم رو نهاده است
در شیشه این می شفقی خوشتر از کدوست

کس را به خوبی خط رخسار او چه حرف
آری هر آنچه سر زند از نیکوان نکوست

جویا مجو زمردم خودبین یگانگی
مردم که دارد آینه در پیش رو دو روست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۱۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.