هوش مصنوعی: این شعر به بیان عشق و رنج‌های ناشی از آن می‌پردازد. شاعر از شکوه عشق، سوختن در راه آن، و دردهای ناشی از این عشق سخن می‌گوید. همچنین، به موضوعاتی مانند وفاداری، زیبایی، و رازداری اشاره می‌کند. در نهایت، شاعر از ناامیدی و شکایت از تقدیر سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات به رنج و ناامیدی نیاز به بلوغ فکری برای درک مناسب دارد.

شمارهٔ ۴۰۰

شکوه عشق به پا سقف آسمان دارد
به سرو آه من این قمری آشیان دارد

تنی چو شمع بود در حساب سوختگان
که مهر داغ به طومار استخوان دارد

توان به حسن ادب پاس آشنایی داشت
زحفظ مرتبه این گنج پاسبان دارد

زحلقه حلقهٔ جوهر چو محشر سیماب
شکوه حسن تو آیینه را تپان دارد

زحرف کس نشنیدیم بوی یکرنگی
به رنگ غنچه گر از لخت دل زبان دارد

همیشه قطع کلامم کنی به تیغ زبان
چنین دو نیم سخن را مزن که جا ن دارد

هر آن حریف که چیزی به خویش نسپرده است
فراغت عجبی از نگاهبان دارد

زسوز عشق کسی را که تن به سختی داد
چو نای پوست به تن حکم استخوان دارد

من و شکایت افلاک؟ کافرم جویا!‏
اگر دلم سر سودای این دکان دارد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۹۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.