۱۶۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۰۲

شور آمد آمد صد مدعا گردد بلند
در دل شب چون زلب نام خدا گردد بلند

قمری مستی ست پنداری به پرواز آمده
چون کف خاکستر ما بر هوا گردد بلند

صفحهٔ تصویر سازد پرده های گوش را
چون به یاد عارضی فریاد ما گردد بلند

بی تو سرو آه از بالای ضعف پیکرم
همچو قد کودکان در سالها گردد بلند

سرو او چون جلوه پیرایی کند در صحن باغ
نخل را از هر ورق دست دعا گردد بلند

بر مآل کار خود غیر از کف افسوس نیست
هر کجا بر عاجزی دست جفا گردد بلند

این به طور آن غزل جویا که خان فرموده اند
گر زپای افتاده ای دست دعا گردد بلند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۰۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۰۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.