هوش مصنوعی: این شعر از عشق و رنج‌های عاشقانه سخن می‌گوید. شاعر از تأثیرات عشق بر روح و جسم خود می‌گوید و چگونه زیبایی معشوق او را آشفته و زخمی می‌کند. همچنین، اشاره‌ای به آرامش موقت و ناپایداری زندگی دارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه پیچیده و استعاره‌های شاعرانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم یا سنگین باشد. همچنین، برخی تصاویر مانند زخم و رنج نیاز به درک عاطفی بالاتری دارند.

شمارهٔ ۴۴۰

فکر جمعیت مرا خاطر پریشان می کند
بی سرو سامان احوالم به سامان می کند

از خدنگ آن کمان ابرو سراپای مرا
لالهٔ پیکانی زخمم گلستان می کند

تا توانی بر حصیر کهنه ای آرام گیر
نفس را در خود کشی شیر این نیستان می کند

گو سر خودگیر خواب راحت امشب از برم
دیده ام را حسن پرشوری نمکدان می کند

زله بند فیض گردد دگر گر ز باغ عارضش
هر سحر خورشید عالم را گلستان می کند

هیچ صیدی هرگز از قیقاج اندازی ندید
آنچه جویا با دل آن برگشته مژگان می کند
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۳۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.