هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه از عشق و دلبستگی سخن میگوید و از رشک، درد عشق، و زیبایی معشوق صحبت میکند. شاعر از تلخیهای عشق و نبود معشوق نیز مینالد و از ساقی میخواهد که از اصرار بیجا دست بردارد.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعارههای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند درد عشق و رشک نیاز به بلوغ عاطفی دارد.
شمارهٔ ۴۴۵
گل در چمن از رشک تو آرام ندارد
جز لخت دل خون شده در جام نداد
با غنچهٔ گل شور شکرخند لبت نیست
مژگان ترا دیدهٔ بادام ندارد
لطف تو دهد لذت شیرینی جانم
اما نمک تلخی دشنام ندارد
بی او نخورم باده گرم جان به لب آید
ساقی بنشین این همه ابرام ندارد
در جوش بود دیگ هوس زآتش حرصت
کس همچو تو جویا طمع خام ندارد
جز لخت دل خون شده در جام نداد
با غنچهٔ گل شور شکرخند لبت نیست
مژگان ترا دیدهٔ بادام ندارد
لطف تو دهد لذت شیرینی جانم
اما نمک تلخی دشنام ندارد
بی او نخورم باده گرم جان به لب آید
ساقی بنشین این همه ابرام ندارد
در جوش بود دیگ هوس زآتش حرصت
کس همچو تو جویا طمع خام ندارد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۴۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۴۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.