۱۵۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۵۴

بگذشت نوجوانی و جسم نزار ماند
گردی درین ره از پی آن شهسوار ماند

رو داد وصل یار و همان دل فسرده ایم
این غنچه ناشگفته درین نوبهار ماند

افسوس از دلی که ز بیدردی آرمید
آسوده خاطری که زغم بیقرار ماند

هرگز نشد شکفته دل داغدار ما
این لاله غنچه در چمن روزگار ماند

جویا شباب رفت و به دل حسرتم گذشت
گل رخت بست ازین چمن و خارخار ماند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۵۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۵۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.