۱۴۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۶۱

نقشبندان زآب و رنگ و گل چو تصویرش کنند
پیچ و تاب جوهر جان صرف تحریرش کنند

قصر دل از پستی همت خراب افتاده است
صاحب اقبال آن مردان که تعمیرش کنند

جان آزاد آخر از قید بدن گردد رها
تا کی از موج نفس پابند زنجیرش کنند

راز پنهانی که در صد پردهٔ کتمان غنود
بی زبانانت به چندین رنگ تقریرش کنند

با سرشتم درد او آمیخت جویا از نخست
تربت عاشق زخون دیده تخمیرش کنند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۶۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.