۱۴۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۶۹

دلم در رقص مانند شرر از ساز می آید
به بال شعلهٔ آواز در پرواز می آید

زکنج لب به رنگ نافه از آهو فرو ریزد
ز بس آه من از دل سر به مهر راز می آید

نشان ناجوانمردی بود فکر خودآرایی
کی از طاووس آید آنچه از شهباز می آید

‏ ز بس سر در گریبان خموشی غنچه سان ماندم
به گوشم از شکستن های دل آواز می آید

به پای صید مطلب رشتهٔ طول امل بستی
رها هر چند سازی در کف دل باز می آید

در و دیوارها را مستعد رقص می بینم
مگر جویا به بزمت امشب آن طنار می آید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۶۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۷۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.