۱۸۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۸۰

امشب زمی چو مجلس دلدار گرم شد
بازار گل فروشی رخسار گرم شد

جان را ز فیض عشق تعلق بود به جسم
چندان بتافت مهر که دیوار گرم شد

بر من از این باده مپیما می نگاه
سوزد دلم به سینه که بسیار گرم شد

برداشت چون نقاب ز رخ بزم در گرفت
هنگامه ای ز شعلهٔ دیدار گرم شد

جویا چو مهر مطلع انوار فیضهاست
آن سرکه از پیالهٔ سرشار گرم شد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۷۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۸۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.