۱۴۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۹۵

دل به زخم خنجر احسان کس بسمل نشد
صید ما منت کش جانبخشی قاتل نشد

عاشقانت را بود با درد پیوند دگر
بعد مردن وای اگر مشت گل ما دل نشد

می رسد جان در گداز تن به معراج قبول
استخوانی تا نماند از ماه نو کامل نشد

زینت تن باعث نقص هنر کی می شود
جوهر آیینه از موج صفا زایل نشد

هر قدر تخم هوس کشتیم غم آورد بار
مزرع امید ما صد شکر بی حاصل نشد

دست خالی می رود سوی وطن زین خاکدان
هر کرا برگ سفر جویا کف سایل نشد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۹۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۹۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.