هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که از درد عشق و فراق سخن می‌گوید. شاعر از اضطراب، غم و دل‌شکستگی ناشی از عشق یار می‌نالد و با استفاده از تصاویر زیبا مانند موج سراب، زلف پیچ‌دار، و خونفشانی مژگان، احساسات خود را بیان می‌کند. همچنین، اشاره‌ای به علو همت و پاکی دل دارد و در نهایت، از اسیر ساده‌دلی و دوری از لذات دنیوی سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ این متن دارای مضامین عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی احساسی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۵۰۴

زاضطراب چو موج سراب آب نخورد
دلی که در غم زلف تو پیچ و تاب نخورد

شبی که مغز جگر را به روی کار نداشت
ز خونفشانی مژگان تر دل آب نخورد

دل است قابل فیضان درد از اعضاء
بلی شکست بجز فرد انتخاب نخورد

چرا چو غنچه شمیم گل آید از دهنش
به جای باده اگر شوخ من گلاب نخورد

علو همت شمشیر یار را نازم
کمر به خون دلم تا نبست آب نخورد

اسیر ساده دلیهای زاهدم جویا
غم زمانه بخورد و شراب ناب نخورد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۰۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۰۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.