هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی، از عشق و دل‌سوختگی سخن می‌گوید. شاعر از بی‌قراری و پریشانی دل خود در فراق معشوق می‌نالد و از بوی گل و می به عنوان نمادهایی از عشق و مستی یاد می‌کند. او تحمل دوری از معشوق را دشوار می‌داند و از تمنای وصال او سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه دارد.

شمارهٔ ۵۰۹

من که در سیر گلم بیخودی مل باشد
می و پیمانه ام از بوی گل و گل باشد

خودنما گشته سر زلف تو از هر سر موی
لازم طول امل عرض تجمل باشد

با دل سوخته ام گرمی سرشار مکن
که علاجش به تباشیر تغافل باشد

دور از آن زلف دلم بسکه پریشان حالست
آه آشفته من سایهٔ سنبل باشد

هر که در بحر تمنای تو افتد چون موج
دست و پا بازند اگر کوه تحمل باشد

می کشد آخر کارش به پریشانحالی
غنچه سان دل ز چه در بند تمول باشد

کی به طوفان حوادث روم از جا جویا
لنگر زورق دل بار تحمل باشد
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۰۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.