۱۶۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۴۶

نونهال من ز طفلی آشنا بیگانه بود
کوچه گرد شهره و بدمست و دشمن خانه بود

کرد پیدا این زمان نام خدا تمکینکی
ورنه وضعش پیش ازین بسیار بیباکانه بود

همچو نرگس بال شوق از شش جهت چشمم گشاد
تا تواند شمع رخسار ترا پروانه بود

خاطر ما با محبت توام آمد از نخست
عشق هر جا دام گستر شد دل ما دانه بود

ما عبث در دامن فرزانگی آویختیم
معنیی گر بود جویا با دل دیوانه بود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۴۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.