۱۶۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۹۶

خوی آن جور آشنا بیگانه از هوشم کند
می کند دانسته یادم تا فراموشم کند

حسن سرشار ترا نازم شکوهش کم مباد
با وجود صد زبان چون غنچه خاموشم کند

غبارم بر فلک پرواز مانند ملک دارد
هنوز آن کینه جو کین مرا همچون فلک دارد

عجب شوری ست آمیزد چو درد عشق با مستی
کباب لخت دل در بزم می نوشان نمک دارد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۹۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۹۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.