۱۵۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۲۹

آنکه زلفش به دلم دست تطاول پیچد
دود در خلوتش از نکهت سنبل پیچد

پلکها چون بگذارد بهم از مستی خواب
سرمه از نرگس او در ورق گل پیچد

مخزن گوهر مقصود شود همچو صدف
پای سعی آنکه به دامان توکل پیچد

داغ دارد دل مستغنی ما منعم را
پنجهٔ بی طعمی دست تمول پیچد

رفتی از ساحت گلزار و نسیم سحری
بی تو چون شعله به بال و پر بلبل پیچد

گره از کار دل آسان بگشاید جویا
دامن صبر چو بر دست توسل پیچد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۲۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.